کتاب الکترونیکی: کتاب گرگ های سفید اثر دیوید گمل

White Wolves by David Gemmell

بدون امتیاز
0 دیدگاه
ویژگی های محصول
توضیحات کوتاه

کتاب گرگ های سفید به قلم دیوید گمل، داستان سرزمینی را روایت می‌کند که ملکه‌ای جادوگر بر آن حکومت می‌کند و دو قهرمان با نام‌های اسکیل گانون و دراس اسطوره‌ای، در تلاشند تا با پلیدی‌های او مقابله کنند و…

موجود در انبار

35,500 تومان

معرفی کتاب گرگ های سفید اثر دیوید گمل | کتاب بوک

نکتاب گرگ های سفید به قلم دیوید گمل، داستان سرزمینی را روایت می‌کند که ملکه‌ای جادوگر بر آن حکومت می‌کند و دو قهرمان با نام‌های اسکیل گانون و دراس اسطوره‌ای، در تلاشند تا با پلیدی‌های او مقابله کنند.

این جادوگر در سرزمین درنای حکمفرمایی می‌کند. تمام مردم آن سرزمین با ترس از او زندگی می‌کنند. موجوداتی نیمه انسان و نیمه حیوان در خدمت این جادوگر هستند و هیچ کس نمی‌تواند در مقابل این دشمنان مقاومت کند. اما اسکیل گانون نفرین شده بزرگ‌ترین فرمانده‌ی جنگ و دراس اسطوره‌ای، تبردار قهرمان، در کنار هم به نجات سرزمین خود قدم برمی‌دارند.

داستان کتاب گرگ‌های سفید (White Wolf) کاملاً غیرمترقبه شروع می‌شود و شما را با حادثه‌ای ناگهانی و یک شخصیت به نسبت شرافتمند که به او نفرین ‌شده می‌گویند، آشنا می‌کند. نفرین شده شمشیرهایی با نام‌های روز و شب را همراه خود حمل می‌کند و سربازان ملکه‌ی این سرزمین به دنبال آن‌ها هستند.

داستان این کتاب بعد از یک شروع ناگهانی که شما را درگیر کرده و سوال‌های زیادی در ذهنتان ایجاد می‌کند، حدود هفتاد صفحه روند گیج کننده‌ای را در پیش می‌گیرد ما مانند همه‌ی رمان‌های دیوید گمل (David Gemmell) به‌ شکل بسیار آرامی شما را در فضای فلسفی مخصوص به خود غرق خواهد کرد.

داستان در دو خط زمانی مختلف روایت می‌شود. کار آسانی نیست که در یک زمان به یک شخصیت دو نقش مختلف داد و از یک سو که داستان اصلی روایت می‌شود، گذشته‌ی آن شخصیت نیز به گونه‌ای تعریف شود که خواننده دلسرد نشود. به عبارت دیگر باید دو داستان گوناگون و مرتبط با هم برای یک نفر ساخت.

کتاب گرگ‌های سفید با اینکه در ژانر فانتزی نگارش شده است، مرتب در حال نکوهش کارهای نفرت‌انگیز و ملامت جنگ‌های پایان‌ناپذیر بشر است. دیوید گمل در طول کتاب‌ با توانایی حیرت‌انگیز خود در شخصیت‌پردازی، به صورت‌های مختلف از اسکیل گانون‌های دنیای واقعی دفاع می‌کند، جنایات آن‌ها را توجیه نمی‌کند و این موضوع را مدام در طول داستان یاد‌آوری می‌کند اما سعی دارد تا به شما بیاموزد جنگ‌ها که حوادثی بدشگون و بد یمن هستند که توسط قدرت زاده شده‌اند.

در این کتاب می‌توان ترکیبی از عشق را با شکل و شمایل منحصربه‌فرد خود، نفرت‌پراکنی‌ها و زشتی‌های انسان، که مارتین به‌ خوبی از آن‌ها یاد می‌کند و همچنین بزرگمنشی و پایبندی به اصول اخلاقی را به‌ زیبایی و وضوح دید.

در بخشی از کتاب گرگ های سفید می‌خوانیم:

رابالین در پانزده‌ سالگی نه‌ اهمیتی به جنگ‌ها و مبارزه با شرق و نه به‌ درستی و غلطی دلایل آن می‌داد و یا بسیار مشکلات دیگر که اصلاً نگران آن‌ها نبود. افکار دیگری رابالین را مشغول می‌کرد. شهر اسکپسیا تنها جایی بود که تا آن زمان می‌شناخت. پس طرز رفتار و قوانین زندگی کردن در چنین مکانی را یاد گرفته بود. با اینکه، اغلب همان قوانین را نیز می‌شکست. سیب‌های متعلق به مغازه کارین را می‌دزدید؛ یا یواشکی وارد عمارت‌های خالی رویس می‌شد تا قرقاول و خرگوش شکار کند. اگر بعدها دستگیر می‌شد تا بازجویی شود. بدون هیچ شرمی دروغ می‌گفت. اگرچه برادر لابرن به او یاد داده بود، «که دروغگو دشمن خداست.»

اما، به‌ طور عمیقی رابالین باور داشت که؛ «فهمیده چگونه جامعه کوچکش اداره می‌شود.»

با این حال؛ هفته پیش او شاهد صحنه‌های‌ مخوفی بود که هیچ دلیل منطقی برایش نداشت. گروهی از بزرگان، جمع‌ شده و برای خون فریاد می‌زدند. مردم مشغول به کار و ساکن همان شهر را، ناگهان خیانت‌کار خوانده و از خانه‌هایشان به بیرون کشیده و کتک‌ زده بودند. سربازان دیده‌بان کنار ایستادند و هیچ اقدامی نکردند. با اینکه؛ همین سربازان او را به‌ خاطر کشتن قرقاول‌ها سرزنش می‌کردند. حال؛ آن‌ها کشتن مردم را نادیده می‌گرفتند. شاید برادر لابرن حق داشت که او را احمق بخواند. «پسرک‌ احمق، ناتوانی یادگیری داری؟»

همیشه از اینکه برادر لابرن را عصبانی کند؛ لذت می‌برد. چرا که او هرگز دستش را برای کتک بالا نمی‌برد، «نه حتی برای آرام زدن در گوش یک بچه!» که برای رابالین جذاب نبود. رابالین چشم ورم‌ کرده‌اش را مالید، هنوز درد می‌کرد. اما حداقل می‌توانست دوباره ببیند. گرچه طلوع روشن خورشید باعث می‌شد از چشمانش اشک بریزد.

نظرات کاربران