کتاب الکترونیکی: کتاب مأمور راه آهن اثر اریک لومکس

The Railwayman by Eric Lomax

بدون امتیاز
0 دیدگاه
ویژگی های محصول
توضیحات کوتاه

کتاب مأمور راه آهن داستان واقعی اریک لومکس، یک افسر ارتش بریتانیایی در جریان جنگ جهانی دوم است که توسط ژاپنی‌ها دستگیر و به اجبار در ساخت راه آهن تایلند – برمه مشغول به کار می‌شود و…

موجود در انبار

رایگان

معرفی کتاب مأمور راه آهن اثر اریک لومکس – کتاب بوک

اریک لومکسکتاب مأمور راه آهن داستان واقعی اریک لومکس، یک افسر ارتش بریتانیایی در جریان جنگ جهانی دوم است که توسط ژاپنی‌ها دستگیر و به اجبار در ساخت راه آهن تایلند – برمه مشغول به کار می‌شود.

اریک لومکس (Eric lomax) نویسنده‌ی کتاب مأمور راه آهن (The Railway Man) یک مؤلف حرفه‌ای نبود. او در جوانی عاشق خطوط آهن، قطار و لوکوموتیو بخار بود. با شروع جنگ جهانی دوم در عنفوان جوانی به دایره‌ی جنگ کشیده شد و در سنگاپور که از مستعمرات بریتانیا به شمار می‌رفت اسیر نیروهای ژاپنی گشت.

در لابلای این کتاب اطلاعات دقیقی درباره‌ی تاریخ، زمان، نام افراد نظامی و درجات آن‌ها به چشم خواننده می‌خورد. بدیهی است که جزئیات زیادی درباره‌ی ماشین‌های بخار و قطارهای اولیه در این اثر ذکر شده‌اند. این کتاب در سال 1995 میلادی به چاپ رسید و از آن تاریخ به بعد دائماً تجدید چاپ شد و از همان اولین انتشار در رأس پرفروش‌ترین قرار گرفت.

قسمت اعظم این اثر در پایان جنگ در سال 1945 در سنگاپور دست‌نویس شده بود. بنابراین در این کتاب شرح حال زندگی نویسنده در زمان پیری و درماندگی نوشته نشده است. لومکس آن زمان در سنگاپور تازه از زندان‌های مخوف ژاپنی که در آن جز شکنجه، گرسنگی دائمی، کار طاقت‌فرسا و امراض مختلف چیز دیگری نبود، زنده بیرون آمده و برای مدت کوتاهی به استراحت و مداوا مشغول بود.

اطلاعاتی که مؤلف در این کتاب می‌دهد بسیار دقیق و حساب شده‌اند. مترجم این اثر صحت مطالب ذکر شده را محک زده و با استفاده از منابع کتابخانه‌ی موزه‌ی سلطنتی جنگ در لندن و منچستر، اذعان کرده که تمام مطالب این کتاب مستند بوده و واقعیت داشته است. وی از آرشیو بزرگ عکس‌های مربوط به شرق دور دیدن کرده و با افزودن تصاویری به متن، خوانندگان را در تجسم بهتر واقعیت همراه کرده است.

در چند فصل اول کتاب نویسنده به دوران کودکی و نوجوانی خود اشاره دارد و به تفصیل درباره‌ی لوکوموتیو‌های بخار صحبت کرده و اطلاعات جالبی در اختیار خواننده می‌گذارد. فصول بعدی کتاب شرح حال وی در جنگ بی‌حاصلی است که تمام کره‌ی زمین را به خاک و خون کشانده بود. اسارت هزاران سرباز در شرق دور توسط ژاپنی‌ها و فجایعی که این ملت در جنگ مرتکب شدند به تصویر کشیده شده است.

ژاپنی‌ها که بدون شک مؤدب‌ترین ملت دنیا هستند جنایاتی را در حق اسیران دست و پا بسته مرتکب شدند که در تاریخ چنین جنایاتی ثبت نشده است. جنگ بزرگ‌ترین حماقت بشر محسوب می‌شود و جنگ طلبان جنایتکارانی در لباس مبدل هستند. به امید اینکه مأمور راه آهن گامی کوچک در جهت زدودن این لکه‌ی ننگ از جوامع بشری باشد.

در بخشی از کتاب مأمور راه آهن می‌خوانیم:

وقتی ما به داخل اطاق برگشتیم همه چیز واژگون و کیسه‌ها دریده شده بودند. هر کسی سعی می‌کرد که اسباب‌هایی که با خون دل جمع‌آوری کرده بود از لابلای این همه زباله بیابد و آن را نجات بدهد. روز ما سیاه شده بود. ‘جیم اسلیتر’ که همیشه به همه چیز با نومیدی و نظر منفی نگاه می‌کرد معتقد بود که ژاپنی‌ها تمام اسیران جنگی ساکن قرارگاه را قتل عام خواهند کرد. آنهایی که خوشبین‌تر بودند می‌گفتند که ژاپنی‌ها حالا از یافته‌های خود خوشحال و کاری به کار ما نخواهند داشت. ولی حتی در همان موقع که این مطلب را اظهار می‌کردند کاملاً واضح بود که حتی خود آن‌ها به این تفسیر معتقد نیستند. کارگاه در آن روز در سکوت و ترس به کار خود ادامه می‌داد. ‘تیو’ مرکز توجهات و هم‌دردی تمام اسرا بود و در سکوت روی یک موتور دیزل کار می‌کرد. وقتی در غروب به اطاق بازگشتیم هیچکس قادر به استراحت و خوابیدن نبود.

صبح زود روز بعد ‘تیو’ و سربازی که بیشتر از بقیه نگهبانان وسائل دزدیده شده ژاپنی‌ها را پیدا کرده بود به دفتر فرمانده قرارگاه احضار شدند. بعد از مدت کوتاهی با بالا آمدن خورشید اطاق فرمانده غرق در نور و حرارت داخل آن بدون شک به بالاتر از چهل درجه رسیده بود. آن‌ها به صورت خبردار ایستاده بودند و بعد از چندین ساعت درست به مین وضع آن‌ها در اطاق باقی مانده بودند. یک نگهبان مواظب آن‌ها بود و ما می‌دانستیم که این تنبیه متداول این قرارگاه می‌باشد. این امکان وجود داشت که این تنبیه برای تمام مدت یک روز و حتی روز بعد ادامه داشته باشد. در بعد از ظهر ما توجه کردیم که ‘تیو’ برای مدتی ناپدید شد ولی خیلی طول نکشید که او با یک پتک بزگ و سنگین به همان جائی که قبلاً ایستاده بود بازگشت. او را بیرون آورده و در جایی که از هرگونه سرپناهی برای حفاظت در مقابل آفتاب به دور بود نگاه داشتند.

نظرات کاربران