کتاب چاپی : پدرو پارامو اثر خوآن رولفو
Pedro Paramo Novel by Juan Rulfo
پدرو پارامو داستانی است در باب تلاشیِ جسمی و روحی یک «کاسیکه» (لقب رئیس قبیله در برخی نواحی امریکای لاتین که پیشینهاش به دوران ماقبل کریستف کلمب میرسد)، روستایی کمحرف و توداری که شخصیت پیچیده و متناقضش در هالهای از ابهام پوشیده شده است. وقایع داستان نیز در دوزخی اساطیری و زمینی میگذرد، با ساکنان مردهای که به سبب خطاهای گذشتهشان پیوسته در تلاطمند.
معرفی کتاب پدرو پارامو از خوآن رولفو :
کتاب پدرو پارامو اثری بینظیر از نویسنده مکزیکی برنده جایزه ادبیات مکزیک، خوان رولفو است. این کتاب که در فهرست ده رمان برتر قرن بیستم قرار دارد با ترجمه احمد گلشیری منتشر شده است.
درباره کتاب پدرو پارامو
پدرو پارامو نماد قدرت است، او قدرتی محض و اسطورهای است که تصمیم میگیرد دهکده کومالا را تنبیه کند چون برای همسرش عزاداری نکردهاند. او میگوید:من دست روی دست میگذارم و کومالا از گرسنگی میمیرد. به گونه کتاب مقدس میافزاید: و همین شد که او گفت.
داستان به این موضوع نمیپردازد که چگونه اراده پدرو پارامو واقعی میشود. زیرا که داستان با واقعیتِ قالبپذیر میانهای ندارد بلکه بر سر آن است تا به نتایج اخلاقی و مابعدالطبیعی قانون پدرسالار بپردازد. حتی تاریخ، یعنی رویدادهای تاریخی، در برابر شخص پدرو پارامو ناتوان است.
او انقلاب مکزیک را تا آنجا که به قلمروِ او نزدیک میشود در اختیار میگیرد و برای این کار نماینده خود را میفرستد تا در آن بجنگد. جهان بیرونی در فاصلهای از کومالا متوقف میماند و در نظم آن تنها تغییرهای واقعی که روی میدهد هنگامی است که پدرو پارامو بر کرسی قدرت مینشیند یا هنگامی است که تصمیم به نابودی قلمروِ خود میگیرد. این کتاب روایت قدرت و تفکر پدرسالار در مکزیک است، کتاب در فضایی جادویی پیش میرود و خواننده را هرلحظه با خود همراه میکند.
بخشی از کتاب پدرو پارامو
گفت: “پدرو پارامو پدر من هم هست.”
یک دسته کلاغ در آسمان بیابر پرواز میکردند و میخواندند: قار، قار، قار.
بعد از عبور از گردنه، جاده دوباره سرازیر شد. ما هوای گرم آن بالا را ترک کردیم و به گرمای سوزانی پا گذاشتیم که حتی نرمه بادی تویش نمیوزید، همه چیز حکایت از آن میکرد که انگار آنجا چشم به راه چیزی است.
گفتم: “اینجا هوا داغه.”
“اینکه چیزی نیست. صبر کنین، وقتی به کومالا برسین از گرما کلافه میشین. تو دنیا شهری به گرمی اونجا پیدا نمیشه. میگن وقتی کسی توی کومالا میمیره پاش که به جهنم برسه برمیگرده پتوشو ببره.”
از او پرسیدم: “پدرو پارامورو میشناسین؟”
از اینرو جرئت کردم چیزهایی از او بپرسم که فکر کردم میتوانم به او اعتماد کنم.
پرسیدم: “اون کیه؟”
“نفرته. سراپا نفرت.”
شلاق بر گرده الاغها نواخت، هر چند نیازی نبود، چون آنها پیشاپیش ما از سراشیب پایین میرفتند.
عکس مادرم توی جیب پیراهنم بود و احساس میکردم قلبم را گرم میکند، انگار او هم به عرق افتاده بود. عکس کهنه بود و دور تا دورش ساییده بود، اما تنها عکسی بود که از وجودش خبر داشتم. عکس را در آشپزخانه، توی جعبهای پر از برگهای خشک، پیدا کردم و از آنوقت تا حالا پیش خود نگه داشتهام. مادرم خوشش نمیآمد عکسش را بگیرند. میگفت، عکس به درد جادوگرها میخورد. شاید هم حق داشت، چون عکس سوراخسوراخ بود. سوراخها انگار جای سوزن بود. نزدیک قلب سوراخ بزرگی بود که انگشتِ میانی آدم تویش فرو میرفت.
این همان عکسی است که حالا با خود دارم. امیدوارم به دردم بخورد و پدرو پارامو او را بهجا بیاورد.
ایستاد و گفت: “نگاه کنین، اون کوهو میبینین، اون یکی که مث مثانه خوکه. خوب، اونجارو نگاه کنین. گردنه اون کوهو میبینین؟ حالا به اون طرف نگاه کنین. اون کوهو میبینین که اون طرفه؟
ویژگی های کتاب پدرو پارامو :
جزو لیست برترین کتاب های تاریخ ادبیات به انتخاب انجمن کتاب نروژ
این کتاب توسط نشر آفرینگان نیز منتشر شده است.
نکوداشت های کتاب پدرو پارامو
اثری کلاسیک در ادبیات مدرن مکزیک.
افسونی قدرتمند.
رمانی عجیب و تفکربرانگیز.
- موضوع،رده بندی،ژانر
- نویسنده
- مترجم
- نوع جلد
شومیز